انفست

لغت نامه دهخدا

انفست. [ اَ ف َ ] ( اِ ) تنیده عنکبوت. ( لغت فرس اسدی ) ( انجمن آرا ). پرده و تنیده عنکبوت. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کرتینه. ( ناظم الاطباء ). تفنه. نسج عنکبوت. ( یادداشت مؤلف ) :
عنکبوت بلاش بر دل من
گرد بر گرد بر تنید انفست .خسروی.شهنشاهی که خیط شمس گردون
بود بر طاق ایوان وی انفست.شمس فخری ( از انجمن آرا ).

فرهنگ معین

(اَ فَ ) (اِ. ) تار عنکبوت .

فرهنگ عمید

پرده و تنیدۀ عنکبوت، تار عنکبوت.

ویکی واژه

تار عنکبوت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال انبیا فال انبیا فال شمع فال شمع فال امروز فال امروز