اندیشه بردن

لغت نامه دهخدا

اندیشه بردن. [ اَ ش َ / ش ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) غم خوردن. اندوه بردن. اندیشمند شدن :
شاه را گو تو بشادی و طرب دل نه و بس
از پی ساختن مملکت اندیشه مبر.فرخی ( از آنندراج ).سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان
چون در نظر دوست نشینی همه کام است.سعدی.مرا بین که حسن ظن خلایق در حقم بر کمال است و من در عین نقصان روا بود اندیشه بردن و تیمار خوردن. ( گلستان ).

فرهنگ معین

( ~. بُ دَ )(مص ل . ) غم خوردن ، نگران بودن .

فرهنگ فارسی

غم خوردن . اندوه بردن اندیشمند شدن .

ویکی واژه

غم خوردن، نگران بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال چای فال چای فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت