امنیه. [ اَ نی ی َ / ی ِ ] ( از ع ، اِ ) سرباز مأمور حفظ انتظامات و آرامش در طرق و شوارع و قری و قصبات. ژاندارم. ( فرهنگ فارسی معین ). - اداره امنیه ؛ اداره ژاندارمری. ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ژاندارم و ژاندارمری شود. امنیه. [ اَ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ منی ( آب مرد ). ( از یادداشت مؤلف ).
نیروی انتظامی مٲمور حفاظت راه ها و خارج شهر، ژاندارمری. آرزو، خواهش، امید، آرمان.
فرهنگ فارسی
آرزو، امید، آرمان، خواهش، امانی جمع (اسم ) سرباز مائمور حفظ انتظام و آرامش در طرق و شوارع و قری و قصبات ژاندارم امنیه (اسم ) آرزو خواهش امید . جمع : امانی . از اعلام زنان است
دانشنامه آزاد فارسی
امنیّه رجوع شود به:ژاندارمری
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اَمینه یکی از نام های مکه است. چون مَطلَع وجود حضرت نبیّ امین است.