اجل معلق
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
• نصرت الله وحدت
• شیلا
• هوشنگ بهشتی
• افسون
• علی محمد رجایی
• پرستو
• فرشته
• طلوع
• مهران حیدری
• اشرف کاشانی
دانشنامه اسلامی
واژه اجل در لغت به معنای «فرا رسیدن مدت» یا «پایان یافتن مدت» است. در اصطلاح به معنای زمان پایان یافتن زندگی انسان ها و دیگر موجودات و فرا رسیدن مرگ آن هاست. این واژه و مشتقات آن، ۵۶ مرتبه در قرآن به کار رفته است. طبق منابع اسلامی، اجل معلق در برابر اجل مسمی است. علامه طباطبایی می گوید اجل مسمی، مرگی است که زمان آن در ام الکتاب ثبت شده و غیر قابلتغییر است. اجل غیر مسمی در لوح محفوظ نوشته شده و زمان آن قابل تغییر است. در روایات، از اجل معلق با نام های «اجل مشروط»، «اجل اخترامی» و «اجل موقوف» نیز یاد شده است.
بر پایه آیات قرآن و احادیث، انجام دادن بعضی از کارها، باعث به تأخیر افتادن مرگ یا کوتاه تر شدن عمر انسان ها می شود. برخی از مفسران با استناد به آیه ۱۰ سوره ابراهیم و آیات دوم تا چهارم سوره نوح، معتقدند تقوا و ایمان به خدا و پیامبران، مرگ را به تأخیر می اندازد. از امام صادق(ع) نقل شده است که «کسانی که بر اثر گناهان خویش می میرند بیش از کسانی هستند که به مرگ طبیعی خود می میرند و کسانی که با نیکوکاری عمرشان طولانی می شود، بیش از کسانی هستند که به صورت طبیعی عمرشان زیاد می شود».
[ویکی فقه] اجل معلق (قرآن). انسان دو گونه اجل دارد یکی حتمی و دیگری غیر حتمی.
انسان، دارای اجلی معلق و غیرحتمی است.هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا واجل مسمی.... (در روایات «قضی اجلا» به اجل غیرحتمی یا معلق، تفسیر شده است.
عوامل اجل معلق
عبادت گریزی و بی تقوایی و اطاعت نکردن از پیامبر الهی، موجب مرگ، پیش از رسیدن اجل مسمی است.ان اعبدوا الله واتقوه واطیعون؛ یغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی ان اجل الله اذا جاء لایؤخر... اعراض از دعوت الهی، موجب کاهش عمر و نرسیدن امت ها به اجل مسمای خود است.قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم و یؤخرکم الی اجل مسمی...
ویکی واژه
کنایه از: ناگهان حاضر شدن کسی.