آرامیدگی

لغت نامه دهخدا

( آرامیدگی ) آرامیدگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) طمأنینه. سکون. قرار. استقرار. آرمیدگی.
- آرامیدگی نمودن ؛ تَوَقّر.

فرهنگ فارسی

( آرامیدگی ) طمائ نینه سکون قرار استقرار.
قرار استقرار

ویکی واژه

سکون، آرامش، قرار. چون عَلَم‌ها بر پای بُوَد همواره به قلب انبوهی آرامیدگی بُوَد. «فخرمدیر»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم