بشماقچی

لغت نامه دهخدا

بشماقچی. [ ب َ ] ( ترکی، ص مرکب، اِ مرکب ). بشماقدار. نگهبان کفش و کفشدار. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بشماق و بشمق و بشماقدار شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سطح
سطح
سپند
سپند
فارغ التحصیل
فارغ التحصیل
هیز
هیز