استحجار

لغت نامه دهخدا

استحجار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) حجره ساختن. || دلیر گردیدن. ( منتهی الارب ). || سنگ شدن. به سنگ بدل گشتن. بستن خلطی چون سنگ. تحجر. سنگی گرفتن. عظیم سخت شدن.
- استحجار طین؛ سخت شدن گِل چون سنگ. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). رجوع به مستحجر شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استیصال یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
ضامن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز