کراهت داشتن

لغت نامه دهخدا

کراهت داشتن. [ ک َهََ ت َ ] ( مص مرکب ) استکراه. ( منتهی الارب ). نفرت داشتن. بی میل بودن. ناگوارایی داشتن. ( ناظم الاطباء ). ناخوش داشتن. مکروه داشتن. تقبیح کردن. ( یادداشت مؤلف ): چون ابراهیم به صدوبیست سال رسید وقت رحلت نزدیک شد و کراهت می داشت. ( قصص الانبیاء ص 57 ).

فرهنگ معین

( ~. تَ ) [ ع - فا. ] (مص م. ) نفرت داشتن، ناپسند بودن.

فرهنگ فارسی

استکراه. نفرت داشتن

ویکی واژه

نفرت داشتن، ناپسند بودن.