متجعجع

متجعجع کسی که به خاطر دردی که به او رسیده، خود را به زمین می‌زند. به فردی اطلاق می‌شود که به دلیل درد و رنجی که متحمل شده، خود را بر زمین می‌کوبد. رنج، الم یا درد به معنای فلسفی، نوعی احساس عمیق و ناخوشایند است که به شدت بیزاری‌آور و تنفرآمیز به نظر می‌رسد. این احساس معمولاً زمانی بروز می‌کند که فرد چیزی را از دست می‌دهد یا در آستانه از دست دادن آن قرار می‌گیرد. همچنین، رنج می‌تواند ناشی از تجربه‌ای باشد که برای فرد دردناک و شکنجه‌آور است، یا به دلیل مواجهه با یک رویداد تلخ و ناخواسته، یا حتی خواسته‌ای که با تمایلات درونی او در تضاد است، به وجود آید. همچنین می‌توان به واژه تجعجع مراجعه کرد. تجعجع به معنای افتادن بر زمین به دلیل دردی است که به فرد رسیده باشد.

لغت نامه دهخدا

متجعجع. [ م ُ ت َ ج َ ج ِ ] ( ع ص ) خود را بر زمین زننده از دردی که رسیده باشد. ( آنندراج ). آن که خود را به زمین زند از درد و المی که به وی رسیده است. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تجعجع شود.