یعلول

لغت نامه دهخدا

یعلول. [ ی َ ] ( ع اِ ) پارگین سپید صاف راست روان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الغدیر الابیض المطرد. ( اقرب الموارد ). || شبنم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || غورهای آب. ( منتهی الارب ). حباب آب. ( آنندراج ). ژاله. سوارک آب. ج،یعالیل. ( مهذب الاسماء ). || ابر سفید. || باران پی درپی یکدیگر. ج، یعالیل. || جامه دوباره رنگ کرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

پارگین سپید صاف راست روان شبنم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال کارت فال کارت فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت