یخون

لغت نامه دهخدا

یخون. [ ی َ ] ( اِخ ) بهرام بود یعنی ستاره مریخ. ( از لغت فرس اسدی ):
شمشیر او به خون شدن یخون بود ( ؟ )
در حکم گفت باشد مایل به خون یخون.عسجدی.در فرهنگهای دسترس من همه جا این کلمه را بخون ضبط کرده اند و شاهدی هم نیست. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بخون شود.

فرهنگ فارسی

بهرام بود یعنی ستاره مریخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اوراکل فال اوراکل فال اعداد فال اعداد