گنبد اسا

لغت نامه دهخدا

( گنبدآسا ) گنبدآسا. [ گُم ْ ب َ ] ( ص مرکب ) مانند گنبد:
کشتی زرین بکف، دریای یاقوتین در او
وز حباب گنبدآسا بادبان انگیخته.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 393 ).
رجوع به گنبد شود.

فرهنگ فارسی

( گنبد آسا ) بسان گنبد قبه مانند: کشتی زرین بکف دریای یاقوتین در او وز حباب گنبد آسا بادبان انگیخته. ( خاقانی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی
فمبوی
کافر همه را به کیش خود پندارد
کافر همه را به کیش خود پندارد
خوبی که از حد بگذرد
خوبی که از حد بگذرد
لژیونر
لژیونر