گرد نشانیدن

لغت نامه دهخدا

گرد نشانیدن. [ گ َ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) زائل ساختن. برطرف کردن. در بیت زیر از نظامی به معنی جامه کبود عزا را به جامه سرخ شادی تبدیل کردن است:
به مرجان ز پیروزه بنشاند گرد
طلایی زر افکند بر لاجورد.نظامی ( از آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارور
ارور
باایمان
باایمان
افتخار
افتخار
بی درنگ
بی درنگ