کنثر

لغت نامه دهخدا

کنثر. [ ک ُ ث ُ ] ( ع ص ) گرداندام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). المجتمع الخلق. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) سر کیر تا ختنه جای. ( منتهی الارب ). حشفه. ( ناظم الاطباء ). حشفه مرد. ( از ذیل اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
داشاق
داشاق
عندلیب
عندلیب
هیت
هیت
بی عرزه
بی عرزه