کشیک کشیدن

لغت نامه دهخدا

کشیک کشیدن. [ ک َ / ک ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) نوبت داری کردن. پاسداری کردن. قراولی دادن. کشیک دادن. ( یادداشت مؤلف ). || منتظر بودن. مترصد بودن. ( یادداشت مؤلف ). کمین ساختن. گوش داشتن.

فرهنگ فارسی

نوبت داری کردن. پاسداری کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال میلادی فال میلادی فال انگلیسی فال انگلیسی فال آرزو فال آرزو