کشتگر

لغت نامه دهخدا

کشت گر. [ ک ِ گ َ ] ( ص مرکب ) کشتکار. کشاورز. زارع. مُزارِع. حاقل. برزگر. برزیگر. ( یادداشت مؤلف ): کشت گر بدر آمد تا کشته خود بیفشاند. ( ترجمه دیاتسارون ص 212 ).

فرهنگ عمید

کشت کار، زارع.

فرهنگ فارسی

زارع کشتکار: ( کشتگر بدر آمد تا کشته را خود بیفشاند ). ( انجیل فارسی )

فرهنگستان زبان و ادب

{cultivator} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کسی که کشت و زرع کند یا به این حرفه اشتغال داشته باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال شمع فال شمع فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه