لغت نامه دهخدا
چخان کردن. [ چ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تملق کردن. ( ناظم الاطباء ). چاخان کردن. چاپلوسی کردن. تملق گفتن. بسخن دروغ کسی را فریفتن. رجوع به چاخان کردن شود.
چخان کردن. [ چ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تملق کردن. ( ناظم الاطباء ). چاخان کردن. چاپلوسی کردن. تملق گفتن. بسخن دروغ کسی را فریفتن. رجوع به چاخان کردن شود.
تملق کردن. چاخان کردن. چاپلوسی کردن. تملق گفتن.