پیسیار

لغت نامه دهخدا

پیسیار. ( اِ ) بیسیار. سرشک. قاروره. تفسره. آب. دلیل. پیشیار:
برروی پزشک زن میندیش
چون گشت درست پیسیارت.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پیشیار