کریوه
جمله سازی با کریوه
صاحب روس اندران کریوه وطن ساخت کش سر شیطان شکوفه شجر آمد
دی، کرده خشک سینه او را مطبخه مه برده سر کریوه او را به میهمان
در کریوه مانده این بیچارگان بارشان سنگین و مرکب ناتوان
گذشتم زان کریوهٔ صعب و رستم ازآن کم رفته بد یک چند برسر
آدم به کریوه ایست در راه فلک شیبش درک و فراز معراج ملک
ور زنی بانگ بر کریوهٔ کوه کوه در پاسخت صدا نکند