وفعه

لغت نامه دهخدا

( وفعة ) وفعة. [ وَ ع َ ] ( ع اِ ) لته ای که بدان آتش گیرند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || سربند شیشه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خنورمانندی از شاخ که در وی طعام و جامه نهند و با قاف غلط است. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
وفعة. [ وَ ف َ ع َ ] ( ع ص ) ( غلام... ) کودک گوالیده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج، وِفعان. ( منتهی الارب ). رجوع به وفع شود.

سرزمین یعنی چه؟
سرزمین یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
فاک یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز