وفراء

لغت نامه دهخدا

وفراء. [ وَ ] ( ع ص ) پُر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || توشه دان تمام پوست. ( ناظم الاطباء )( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || گوش بزرگ. ( منتهی الارب ): اذن وفراء؛ گوش بزرگ. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). || زمین بسیارگیاه تمام نبات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن
اسرار کردن
بررسی
بررسی
روزگار
روزگار
فال امروز
فال امروز