دش استخوان سازی
جمله سازی با دش استخوان سازی
رشک برد روان من بر تن ناتوان من گر شود استخوان من قوت سگان کوی تو
گرش بود نظری، با سگان درگه خویش نگنجدم دگر از شوق، استخوان در پوست
نبضها چون استخوان شد استخوان ها همچو نبض آن زدهشت مانده بیحس این ز وحشت بیقرار
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست میتوان به تا مغز استخوان مبارزه کن، جمعه اشاره کرد.
دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن مغزیست در هر استخوان مردیست در هر پیرهن