وزانیدن

لغت نامه دهخدا

وزانیدن. [ وَ دَ ] ( مص ) وزاندن. به وزیدن داشتن: همچون باد و هوا و آب که خوش میوزانی و روان میکنی. ( کتاب المعارف ). || دمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || برزدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

وزاندن دمیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ژرف
ژرف
الکن
الکن
نام
نام
اندر
اندر