وروازه

لغت نامه دهخدا

وروازه. [ وَرْ زَ /زِ ] ( اِ ) ورواره. غرفه. ( صحاح الفرس ):
بر سر هرکوی جوانمردوار
نقب برون آرم و وروازه...سوزنی.ظاهراً صورت دیگری از ورواره است. رجوع به ورواره شود.