وجاعی

لغت نامه دهخدا

وجاعی. [ وَ عا ] ( ع ص، اِ ) ج ِ وَجِع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).رجوع به وجع شود. || ج ِ وَجِعَة. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). وجعات. ( اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کردار
کردار
اسکل
اسکل
بی عرزه
بی عرزه
فال امروز
فال امروز