نواء

لغت نامه دهخدا

نواء. [ ن ِ ] ( ع ص،اِ ) ج ِ ناو. رجوع به ناو ( ع ص ) و ناویة شود. || ( مص ) دشمنی کردن با هم. ( از صراح اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || مفاخره و معارضه کردن با یکدیگر. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مناواة شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
وادی
وادی
الم
الم
کس کش
کس کش
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس