نهبل

لغت نامه دهخدا

نهبل. [ ن َ ب َ ]( ع ص ) مرد پیر. ( مهذب الاسماء ). شیخ مسن. ( از متن اللغة ). مسن. ( اقرب الموارد ). شیخ نهبل؛ پیر کلانسال. ( منتهی الارب ). تأنیث آن نهبلة است. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دارک
دارک
سلیقه
سلیقه
اسرع وقت
اسرع وقت
فال امروز
فال امروز