نامقطوع

لغت نامه دهخدا

نامقطوع. [ م َ ] ( ص مرکب ) قطعناشده. بریده ناشده. || غیرقطعی.
- قیمت نامقطوع؛قطعی ناشده. مقابل قیمت مقطوع، به معنی قطعی و غیرقابل کاهش و چانه ناپذیر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال راز فال راز فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی