میر اخوری

لغت نامه دهخدا

( میرآخوری ) میرآخوری. [ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) صفت و پیشه و شغل میرآخور. اصطبل سالاری:
کز پی میرآخوری در پایگاه رخش او
آخشیجان جان رستم را مکرر ساختند.خاقانی.میرآخوری تو چرخ را کار
کاه و جو از آن کشد در انبار.نظامی.و رجوع به میرآخور شود.

فرهنگ فارسی

( میر آخوری ) صفت و پیشه و شغل میر آخور اصطبل سالاری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خفن
خفن
مریم
مریم
متمایز
متمایز
امجق
امجق