منقود

لغت نامه دهخدا

منقود. [ م َ ] ( ع ص ) پول نقد و حاضر و آماده. ( ناظم الاطباء ). || نقدیافته. نقدینه یافته: همه گرانبار دو اجر جزیل و دو ثواب جمیل با مساکن خویش رفتندی یکی منقود از خزاین سلطان و یکی موعود از حضرت رحمان. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 420 ).

فرهنگ فارسی

پول نقد و حاضر و آماده. یا نقد یافته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز