ملاوصه

لغت نامه دهخدا

( ملاوصة ) ملاوصة.[ م ُ وَ ص َ ] ( ع مص ) نگریستن، گویا فریفتن تا قصد کاری کند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نگریستن که گویا قصد کاری دارد. ( از ناظم الاطباء ): لاوص الیه ملاوصة؛ نگریست چنانکه گویی می فریبد تا قصد کاری کند. ( از اقرب الموارد ). || به تبر بریدن درختی خواستن و نگریستن در درخت که چگونه برکند یا برد آن را. || نگریستن از سوراخ در و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملاوصة. [ م ُ وَ ص َ ] ( ع اِمص ) نگاه از سوراخ در و مانند آن. ( ناظم الاطباء ).