مفیاءه

لغت نامه دهخدا

( مفیاءة ) مفیاءة. [ م َف ْ ی َ ءَ ] ( ع اِ ) ( از «ف ی ء» ) جائی که سایه آفتاب برسد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). موضع سایه آفتاب و گویند جائی که آفتاب بدانجا نتابد. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). سایه گاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مَفیُؤَة. ( محیط المحیط ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به مفیوءة شود.
- امثال:
مفیاءة رباعها السمائم؛ یعنی سایه ای که با بادهای گرم یا گرمای شدید همراه باشد. و این مثل درباره شخص صاحب حشمت و جاهی گفته می شود که بدو امید خیر رود، اما هنگامی که روی به سوی وی آرند از او یاری و عنایتی نبینند. ( از اقرب الموارد ).