لغت نامه دهخدا
مرضوم. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از رَضم. رجوع به رضم شود. || برذون مرضوم العصب؛ یابوی محکم سخت پی. ( ناظم الاطباء ). || بناء به سنگ برآورده. ( منتهی الارب ). با سنگ ساخته شده. ( از اقرب الموارد ).
مرضوم. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از رَضم. رجوع به رضم شود. || برذون مرضوم العصب؛ یابوی محکم سخت پی. ( ناظم الاطباء ). || بناء به سنگ برآورده. ( منتهی الارب ). با سنگ ساخته شده. ( از اقرب الموارد ).