مرتفق

لغت نامه دهخدا

مرتفق. [ م ُ ت َ ف َ ] ( ع اِ ) منزل و جای تکیه. ( منتهی الارب ). تکیه گاه و بالش. ( دستورالاخوان ) نشست جای. ( مهذب الاسماء ). متکا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مخده. آنچه بدان تکیه زنند. || ( ص ) نعت مفعولی است از ارتفاق. رجوع به ارتفاق شود.
مرتفق. [ م ُ ت َ ف ِ] ( ع ص ) ثابت بر جای. ( منتهی الارب ). ثابت دائم. ( متن اللغة ). || کسی که تکیه کند بر آرنج خود یا بر نازبالش. ( آنندراج ) ( از متن اللغة ). متکی. تکیه زننده. تکیه کننده. نعت فاعلی است از ارتفاق. رجوع به ارتفاق شود. || مستعین. ( از اقرب الموارد ). رجوع به ارتفاق شود. || حوض پر. ( ناظم الاطباء ). ممتلی تا نزدیک به امتلاء و پر شدن. ارتفق الشی ٔ، امتلاء. ( از متن اللغة ). رجوع به ارتفاق شود.