مذلغ

لغت نامه دهخدا

مذلغ. [ م ِ ل َ ] ( ع اِ ) نره.( آنندراج ). عوف. عضو تذکیر کلفت دراز بغایت سرخ. اذلغ. اذلغی. ( از متن اللغة ). رجوع به متن اللغة شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هول
هول
احتساب
احتساب
دلاور
دلاور
اسکل
اسکل