متعوق

لغت نامه دهخدا

متعوق. [ م ُ ت َ ع َوْ وِ ] ( ع ص ) بازایستنده از نیاز و حاجت. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و بازداشته شده و منع کرده شده. ( ناظم الاطباء ). || برگردانیده و معزول. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فکر
فکر
چهارپایان
چهارپایان
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
هیز
هیز