لک و لک کردن. [ ل ِک ْ ک ُ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با رنج و بی پولی و بی اسبابی گذرانیدن. با مایه کم یا اسبابی نارسا کاری ورزیدن یا عمر گذاشتن. با مبلغی ناچیز امرار معاش کردن: باهمین مواجب کم لک و لکی می کنم تا ببینم چه میشود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- کاری را آهسته و بتانی انجام دادن. ۲- با رنج و تهیدستی عمر گذرانیدن: با همین مواجب کم لک و لکی میکنم تاببینم چه میشود.
ویکی واژه
(عا.) کاری را آهسته و به تأنی انجام دادن. با رنج و تهیدستی عمر گذرانیدن.