قسطناس

لغت نامه دهخدا

قسطناس. [ ق ُ طَ ] ( ع اِ ) سنگ طیب سای. ( منتهی الارب ). سنگی که در روی آن بوی خوش سایند. ( ناظم الاطباء ). سنگ عطار که بر آن بوی خوش ساید. ( مهذب الاسماء ). صلائةالطیب. ( اقرب الموارد ). صلایةالطیب. ( المزهر سیوطی ). || درختی است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ریشه این کلمه از قَسْطَنَس است که پس از اشباع به این صورت درآمده است. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به فهرست مخزن الادویه شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز