قحثره

لغت نامه دهخدا

قحثره. [ ق َ ث َ رَ ] ( ع مص ) پراکنده نمودن و پریشان کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کمینه
کمینه
فمبوی
فمبوی
علت
علت
افراهیم
افراهیم