فقوء

لغت نامه دهخدا

فقوء. [ ف ُ ] ( ع مص ) خاک آلود کردن توجبه و باران پس ستور نچریدن علف را. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نام
نام
متمایز
متمایز
ژرف
ژرف
باسلیقه
باسلیقه