غوسه

لغت نامه دهخدا

غوسه. [ س َ / س ِ ] ( ص ) ( گربه ٔ... ) گربه به گشنی آمده:
گه گربه شود چون گربه غوسه
کند از آرزوی کاج فریاد.سوزنی ( دیوان ص 20 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خیر
خیر
پیشنهاد
پیشنهاد
کس شعر
کس شعر
درس
درس