غمالج

لغت نامه دهخدا

غمالج. [ غ ُ ل ِ ] ( ع ص ) بمعنی غَملَج است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). رجوع به غَملَج شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الکن
الکن
فکر
فکر
حلما
حلما
روزگار
روزگار