عقده گشادن. [ ع ُ دَ / دِ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) باز کردن گره. گشودن گره: براق برق تک رازین نهادند ز پایش عقده پروین گشادند.حکیم زلالی ( از آنندراج ). || گشادن مشکل: عقده بابلیان را بتوانید گشاد نتوانید که اشکال قدر بگشائید.خاقانی.تا گشاید عقده اشکال را در حدث کرده ست زرین بال را.مولوی.