عاتق

لغت نامه دهخدا

عاتق. [ ت ِ ] ( ع ص ) آزاد. ( از اقرب الموارد ). || می کهنه که مهر از آن برداشته باشند. || خیک فراخ. || دختر نوجوان یا دختر نوبالغ یا زن بی نکاح یا زن جوانی که در خانه پدر مانده. || ( اِ ) دوش و جای چادر پوشیدن از دوش. مابین کتف و بن گردن. ج، عُتُق. || ( ص ) کمان کهنه سرخ رنگ. || ( اِ ) چوزه مرغ که قوت گرفته و به پریدن رسیده باشد. || چوزه سنگخواره. ( منتهی الارب ). || بچه کبوتر که هنوز قوت نگرفته باشد. ج، عواتق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آزاد می کهنه که مهر از آن برداشته باشند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال عشقی فال عشقی فال سنجش فال سنجش فال درخت فال درخت