صمتان

لغت نامه دهخدا

صمتان. [ ص ِم ْ م َ ] ( اِخ ) پدر درید و عم او که مالک است. ( منتهی الارب ). میدانی در مجمع الامثال آرد: گویند الصمتان، صمه جشمی پدر درید و جعدبن شماخ است و این بدان ماند که گویند العمران و القمران و دواسم را مقارن آورده اند بدان جهت که صمة جعد را در اینجا بکشت و پس از زمانی صمه هم بدانجا بقتل رسید و بین بنی مالک و یربوع جنگ درپیوست و آن را یوم الصمتین گفتند. ( مجمع الامثال ). رجوع به معجم البلدان شود.
صمتان. [ ص ِم ْ م َ ] ( اِخ ) نام جائی است و صمه جشمی در آن مکان به قتل رسیده است. ( معجم البلدان ). رجوع به کلمه فوق شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب