لغت نامه دهخدا صحاصح. [ ص َ ص ِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ صحصح. و منه: ترهات صحاصح؛ ای باطل.و اضافت آن نیکوتر است. ( منتهی الارب ). بسابس. لاطائلات. اباطیل.