لغت نامه دهخدا
شافتن. [ ت َ ] ( مص ) له شدن و فرسوده شدن. ( شعوری ). || شکستن. || کهنه شدن. || پیر شدن. ( ناظم الاطباء ). || ریزه ریزه کردن. ( ناظم الاطباء ). بصورت غبار درآوردن. || شنا کردن. || شکافتن. ترکیدن.
شافتن. [ ت َ ] ( مص ) له شدن و فرسوده شدن. ( شعوری ). || شکستن. || کهنه شدن. || پیر شدن. ( ناظم الاطباء ). || ریزه ریزه کردن. ( ناظم الاطباء ). بصورت غبار درآوردن. || شنا کردن. || شکافتن. ترکیدن.