سترسای

لغت نامه دهخدا

سترسای. [ س َ ت َ ] ( اِ ) حس و آنچه به حس معلوم میشود. ( آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مریم
مریم
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
نکوهیدن
نکوهیدن
رقیق
رقیق