زیلوله

لغت نامه دهخدا

( زیلولة ) زیلولة. [ زَ ل َ ] ( ع مص ) ( از «زول » )جای گرفتن بمکان خود سپس آن برآمدن از جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تعمیم
تعمیم
کافر همه را به کیش خود پندارد
کافر همه را به کیش خود پندارد
تشحیذ
تشحیذ
طعمه
طعمه