زوشیدن

لغت نامه دهخدا

زوشیدن. [ دَ ] ( مص ) تراویدن آب یا نمی از جایی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). چکیدن و تقطیر شدن و تراویدن. ( ناظم الاطباء ):
تا مشک سیاه من سمن پوشیده ست
خون جگرم بدیده بر جوشیده ست
شیری که به کودکی لبم نوشیده ست
اکنون ز بناگوشم برزوشیده ست.عسجدی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).|| در مردم آویختن. ( فرهنگ اسدی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || به غضب آمدن. ( یادداشت ایضاً ). || به زحمت افتادن. ( ناظم الاطباء ).

بیتابی یعنی چه؟
بیتابی یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز